عکس سحر جعفري جوزاني از برادرش در خارج از کشور! + تصاوير

عکس سحر جعفري جوزاني 024
-----------------------------------------------------
توضيح عکس از زبان سحر جعفري جوزاني : دستم را تا جايي كه مي توانستم دراز كردم شايد بتوانم آنچه را كه تو مي خواستي به دست آورم.نه،نمي توانم به ابرها دست بزنم يا به خورشيد برسم.برايِ يافتن آنچه تو در رويا در پِيِ آني،كاري از من بَر نمي آيد.دلم ميخواهد كَسي را بيابي تا براي تو دنيايِ بهتري بسازد.اما من نمي توانم...نمي توانم.پس با من وداع كن و به پشتِ سرت نگاه نكن .من آن نيستم كه بتواند با تو سَر كند.نمي توانم به ابرها دست بزنم يا به خورشيد برسم(شل سيلور استاين 

عکس کاريکاتور و اصلي سحر جعفري جوزاني در کنار پدرش در حال پيپ کشيدن
-----------------------------------------------------
توضيح عکس از زبان سحر جعفري جوزاني : كاريكاتور(مهيار گودرزي 

عکس سحر جعفري جوزاني 025
-----------------------------------------------------
توضيح عکس از زبان سحر جعفري جوزاني : رَهِ آسمان درون است!پَرِ عشق را بجنبان!پَرِ عشق چون قوي شد،غمِ نردبان نماند(مولانا 

عکس سحر جعفري جوزاني از بازيگران فيلم در چشم باد
-----------------------------------------------------
توضيح عکس از زبان سحر جعفري جوزاني : پخش مجدد سريال تاريخي در چشم باد همه روزه به جز جمعه ها ساعت١٨،٢٣،٩:٣٠ شبكه اُفق 

عکس سحر جعفري جوزاني و کامبيز ديرباز و پارسا پيروزفر با نقاب
-----------------------------------------------------
توضيح عکس از زبان سحر جعفري جوزاني : نادر:اگه ميخواي به رازِ كارِ شعبده باز پِي ببري،به اون دستش كه هِي تكون ميده نگاه نكن...اون يكي دستش و نگاه كن كه تكون نميده(ديالوگ ِزيباي كامبيز ديرباز در سريال در چشم باد نويسنده و كارگردان مسعود جعفري جوزاني پخش مجدد اين سريال همه روزه به جز جمعه ها ساعت٢٣،١٨،٢:٤٥،٩:٣٠شبكه اُفق 

عکس هاي سحر جعفري جوزاني و پدرش کنار پنجره سرسبز خانه شان
-----------------------------------------------------
توضيح عکس از زبان سحر جعفري جوزاني : يك چيز را خوب مي دانم.پنجره هاي خانه عاشق پدر هستند.پرنده ها پشت پنجره اتاقش آشيانه مي سازند،پشت پنجره ديگر گل كاشته كه زيبايي آن را هزار برابر كرده و براي پنجره بعدي گوجه فرنگي كه رنگ و بوي زندگي به آن بخشيده...فقط پنجره آشپزخانه تنها مانده بود كه چند وقتِ پيش برايش ريحان كاشت.آنها هم به مهربانيش پِي بُرده اند ببينيد چه زيبا سبز شده اند 
-----------------------------------------------------
شرح در عکس (پرهام وخشور): شما هم تو آپارتمان زندگي ميکنين؟ بعيده...

عکس سحر جعفري جوزاني با لباس و دست هاي آبي
-----------------------------------------------------
توضيح عکس از زبان سحر جعفري جوزاني : دست هاي ما،شاخه ها كشيده در پناهِ هم،لانه پرنده اي ست.دست هاي ما،در مسير بازوانِ بي قرارِ ما،جويبارِ زنده اي ست.دست هاي ما به عشقِ ما گواست.دست هاي ما كليدِ قلبهايِ ماست(سياوش كسرايي 

عکس سحر جعفري جوزاني از اکبر عبدي و برادرش سپنتا
-----------------------------------------------------
توضيح عکس از زبان سحر جعفري جوزاني : امشب برادرم سپنتا رو كه در نقش كودكي اكبر عبدي در سريال در چشم باد بازي كرده بود نشون داد الان بزرگ شده و لاغر خيلي تغيير كرده و خارج از كشور تحصيل ميكنه.آدم گاهي يادش ميره زمان بيرحمانه تند ميگذره.كُلي دلم براش تنگ شد 
-----------------------------------------------------
شرح در عکس (پرهام وخشور): نگفتم خارجه! ديدي... بهتره. نه دو سال سربازي اجباري ميره نه مهريه ميده نه نفقه ميده نه کوفت ميده نه زهر مار! والا... مرد ایرانی یعنی بدبختی. البته زن ها هم کم مشکل ندارن...

عکس سحر جعفري جوزاني 026
-----------------------------------------------------
توضيح عکس از زبان سحر جعفري جوزاني : مرده بُدم زنده شدم،گريه بُدم خنده شدم،دولت عشق آمد و من دولت پاينده شدم(مولانا 

عکس هاي سحر جعفري جوزاني با مجسمه هاي کوچولوي فرشته ها
-----------------------------------------------------
توضيح عکس از زبان سحر جعفري جوزاني : فرشته ي تازه واردي بود.چند روزي بيشتر نبود كه به آسمان آمده بود.هر چند او تازه كارترين فرشته بود به او وظيفه ي بسيار مهمي واگذار كرده بودند.متصدي بارش باران...بايد كاري مي كرد ابرها قطره هاي بارانشان را به سر تا سر دنيا بريزند.زيرا بيشتر موجودات زنده ي زمين تشنه ي باران بودند.اما كَسي به او نگفته بود چگونه باران بسازد.از فرشته ي مُسني پرسيد ممكن است كمكش كند.فرشته ي مسن گفت:جانم برايت بگويد فرشته ي باران ساز قبل از تو قصه هاي پُر غصه اي براي ابرها ميگفت تا به گريه بيفتند.اما فرشته ي كوچك قصه ي غصه دار بلد نبود.يك شب پرواز كرد و از مرد تويِ ماه پرسيد.او كمي فكر كرد و گفت:فكر كنم خوب است ابرها را وشگون بگيري به گريه بيفتند!اما فرشته نمي خواست ابرها را اذيت كند.فرداي آن روز وقتي فرشته داشت در آسمان قدم ميزد و از ابري به ابر ديگر ميپريد غَش غَش خنده ي كَسي را شنيد.صداي ابر كوچكي بود كه فرشته روي آن قدم ميزد.ابر گفت:انگشتهاي پايت قلقلكم مي دهند!فرشته گفت:ببخشيد.ابر گفت:ما عاشق قلقلكيم.آنقدر خنده مان مي گيرد كه به گريه مي افتيم.روزِ بعد همه جا باران مي آمد.فرشته ي كوچك رويِ ابرها مي دويد و بالا و پايين ميپريد.غَش غَشِ خنده ي ابرها آنقدر بلند بود و به خودشان مي پيچيدند كه از چشمهايشان اشك مي آمد!فرشته ي كوچك كار خوبي كرده بود.(مترجم كتابِ فرشتگان بورخس پَس از ترجمه ي فرشته ي باران بورخس دوست داشت افسانه اي درباره ي اين فرشته پيدا كند كه متممي باشد بر نوشته استاد.پس از جست و جوهاي فراوان قصه ي فرشته ي باران را يافت كه كايانگو در كتابش آورده بود(قسمتي از آن را هم من اينجا براي شما دوستان نوشتم 

عکس سحر جعفري جوزاني 027
-----------------------------------------------------
توضيح عکس از زبان سحر جعفري جوزاني : اگر به خانه من آمدى براى من اى مهربان چراغ بيار و يك دريچه كه از آن به ازدحامِ كوچه خوشبخت بنگرم(فروغ فرخ زاد 

عکس سحر جعفري جوزاني از پدرش براي فيلم کورش بزرگ
-----------------------------------------------------
توضيح عکس از زبان سحر جعفري جوزاني : بدون شرح... 
-----------------------------------------------------
شرح در عکس (پرهام وخشور): البته همه ميگن کورش کبير که درستش همون بزرگه. چون کبير کلمه ي عربيه...